سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«خداوند کسی را که نافرمانی اش کند، دوست نمی دارد» . آن گاه حضرت این شعر را برخواند : خدا را می کنی و باز اظهار دوستی او را می نمایی ؟! [محمّد ابی عمیر - کسی که خود از امام صادق علیه السلام شنیده بود برایم نقل کرد که ایشان می فرمود]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :21
بازدید دیروز :26
کل بازدید :149355
تعداد کل یاداشته ها : 101
103/2/17
1:5 ع
موسیقی

10شهریورماه سالروز شهادت شیر کردستان محمود کاوه

* حسین رضوانی

برادر کاوه را راضی کردم تا آمد مغازه عکاسی ماو و ازش عکس گرفتم . بعد از اینکه عکس گرفتم گفت: اینها را بزرگ کن یکی را هم بده به من . آن روزها بچه ها با شوق می گفتند، هر کس می خواهد شهید بشود برود پیش حسین رضوانی؛ او عکس که بگیرد شهید می شوی . گذشت، بعد از چند روز با دو قطعه عکس 18 در 13 رفتم در منزلشان . عکسها را که دید، گفت چرا بزرگ نکردی؟ جواب ندادم . گفت : از همان شایعه می ترسی که هر کس پیش تو عکس بگیرد شهید می شود؟  با خنده گفتم: بله . کاوه گفت: شهادت خیلی خوب است . می دانی چه مقام عالی ای هست؟ گفتم، خوب درسته، گرچه خیلی خوبه، ولی ما دوست داریم در خدمتتان باشیم .به هر حال گفت: شما از آن عکس بزرگ کن . توجهی نکردم، تا این که در عملیات «کربلای 2 »به شهادت رسید و من ناچار شدم آن را بزرگ کنم برای جلوی تابوتش .

* سید هاشم موسوی

بچه ها جمع شده بودند تومیدان صبحگاه پادگان ،‌ آیت الله موسوی اردبیلی داشتند برایمان سخنرانی می کردند . لابلای صحبت هایشان گفتند : امام فرمودند من به پاسدارها خیلی علاقه دارم ، چرا که پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند . کنار محمود ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می دادم. وقتی آیت الله اردبیلی این حرف را گفتند ، یکهو دیدم محمود رنگش عوض شد . بی حال و ناراحت آنجا نشست، مثل کسی که درد شدیدی داشته باشد؛ زیر لب می گفت : ( لا اله الا الله، لا اله الا الله ). تا آخر سخنرانی همین اوضاع و احوال را داشت. ‌تا آن موقع اینجوری ندیده بودمش ،‌از آن روز به بعد هر وقت کلاس می رفت، اول از همه کلام امام را می گفت، بعد درسش را شروع می کرد . می گفت: اگه شما کاری کنین که خلاف اسلام باشه ،دیگه پاسدار نیستید ،‌ما باید آن چیزی باشیم که امام می خواد .