سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که حاجت به مؤمن برد چنان است که حاجت خود به خدا برده و آن که آن را به کافر برد چنان است که از خدا شکایت کرده . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :2
کل بازدید :151310
تعداد کل یاداشته ها : 101
103/9/11
3:13 ص
موسیقی

خدا خانه دارد....

فکر کن از این دیوارها خسته شده باشی ،از این که ندام سرت میخورد به محدوده های تنگ خودت.به دیوارهایی که گاهی خشت هایش را خودت آورده ای.

فکر کن دلت هوای آزادی کرده باشد ،نه ان آزادی که فقط مجسمه ای است وبه درد سخنرانی وشعار وبیانیه میخورد.یک جور آزادی بی حدوحصر،که بتوانی دست هایت را ار دو طرف باز کنی سرت را بگیری بالای بالا وبا هیچ سقفی تصادم نکنی،پاهایت بی وزن روی سیالی قرار بگیرند نه زمین سخت و غیر قابل گذر .رهای رها.

نه اصلا به یک چیز فکرکن.فکر کن دلت از رنگها گرفته باشد از ریا تظاهرها ،چهرهای پشت رنگها.دلت بی رنگی بخواهد،فضای شفاف یا بی رنگ .

فکر کن یک حال غیر منطقی بهت دست داده باشد که هر استدلالی حوصله ات را سر ببرد. دلت بخواهد مثل بچه ها پات را بزنی زمین وداد بزنی که من این را میخواهم.ومنظورت از این خدایی باشد که همین نزدیکی است.یکدفعه میانه ات با خدای دور استدلالیون بهم خورده باشد.آن ها به تو میگویند: عزیزم ببین همانطور که این پنکه کار میکند،یعنی نیرویی هست که این پرده را می چرخاند.پس ببین جهانی به این بزرگی هم حتما خدایی دارد...

فکر کن یک جور هایی حوصله ات از این حرفها سر رفته باشد .دلت بخواهد لمسش کنی .مثل بچه ها یی که دوست دارند برق توی سیم را هم تجربه کنند. دلت هوای خدایی را کرده باشد که میشود سرگذاشت روی شانه اش وغربت سالهای هبوط را گریست .خدایی که بشود چنگ زد به لباسش و التماس کرد . خدایی که بغل باز کند تا تورا در آغوش بگیرد. حتی صدای "وسارعوا الی مغفره من ربکم..."خدایی که میشود دورش چرخید ومثل چوپان داستان موسی وشبان بهش گفت "الهی دورت بگردم" .بابا زور نیست!من الان یه جوری ام که دلم نمیخواهد خدایم پشت سلسله علتها ومعلولها ته یک رشته ی دور ودراز استاده باشد.می خواهم همین کنار باشد .دم دست. نمی خواهم اول به یک عاتمه کهکشان ومنظومه و آسمان فکر کنم وبعد نتیجه بگیرم که او بالای سر همه شان ایستاده .خدا به آن دوری برای استدلال خوب است . من الان تو حال ضد استدلالم. خوب حلا همه ی اینها را فکر کردی.حالا فکر کن خدا روی زمین خانه دارد.

خدا روی زمین خانه دارد وخانه اش ازجنس دیوار نیست.از جنس فضای باز است. بیت عتیق. سرزمین آزادی .تجربه ی نوعی رهایی که هیچ وقت نداشته ای . حتی رهایی از خودت.

خدا روی زمین خانه دارد. یک خانه ی ساده مکعبی .با هندسه ای ساده و عجیب . می شود سر گذاشت روی شانه های سنگی آن خانه وگریست. حس کردیکه صاحب خانه نزدیک است.میشود پرده خانه را گرفت،جوری که انگار دامنش را گرفته ای .

خانه ی بی رنگی ،خانه ی آزاد ،خانه ی نزدیک،بیت الله.

حتی حسرتش شیرین است.