تردید ندارم توآنچه را که در قنوت نمازت خواندی باشهادت تفسیر کردی
وبه آنچه که با اشک چشمانت در غربت لحظه ها خواستی رسیدی
واینک در کنار معشوقت لبخند به لب داری
واز تفسیر جانبازیهایت خوشحالی
وبه ماهم بیاموز که در دل شب چه نجوا کردی
ودر جهه های حق چه زمزمه نمودی
وبه ماهم بیاموز عشق را
صداقت را صداقت در عشق را
ترس را ،آری! ترس دوری ترس ندیدن را
به ماهم بیاموز شوق دیداررا
بیاموز که چگونه میشود دراوج آسمانها خاکی بود
دستمان را بگیر وبگذار قسم بخوریم به خون
به خون عاشقان حقیقی عشق
به خون ریخته در خاک پاک جبهه
تابترسیم از دور ماندن
از تنهاشدن..............
ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را به خود دارد آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی در وصف ما سرود شهادت بسراید؟
نا امید مباش که تو را نیز عاشورایی است وکربلایی که تشنه خون توست.......................
شهادت نوشیدنی نیست،چشیدنی است.اولین قطره ی خونی که از شهید میریزد وصیت نامه اوست..................
شهید پوریان
اللهم رد کل غریب.............
خدایا !غریبا رو به وطنشون برگردون ،خدایا !مومن غریبه و وطنش جز پش تو نیست....
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
غربت به قربت نزدیکه.غریب کسی رو که میخواسته پیدا کرده
خدایا مارو فقط فقط مال خودت کن ...........
امام صادق (ع):
هرکس سوره کافرون وسوره توحید را در نماز واجب بخواند
خداوند اورا شهید مبعوث می کند
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله):
هرکس صادقانه از خداوند شهادت بخواهد،
خداوند او را به مقام شهیدان میرساند، هر چند در بستر بمیرد.
سوره قدر را در موقع افطار، سحر و یا بین این دو بخوانیم؛
زیرا اگر به این نکته عمل کنیم خدا به ما پاداشی معادل اجر شهیدان خواهد داد
هوا گرگ و میش بود ،پس از سپری کردن یک شب سخت عملیاتی ،
تازه از اول صبح آتش شدید دشمن از پاتک سنگینی داشت.
رزمنده دلاور ورزشکار ،حسن توکلی کنار من آمده تیربارش را به من داد و گفت:
« با این ،سر عراقی ها را گرم کن تا من نمارم را بخوانم »
شروع به تیر اندازی کردم وبا گوشه چشم مراقب احوال خضوع و خشوع او بودم،
برروی خاکریز تیمم کرد ودر حالت نشسته به نماز عشق پرداخت.
کمی تیراندازی کردم وباز متوجه توکلی شدم .
رکعت دوم بود.دستهایش را بالا آورد قنوت می خواند
از شدت گریه شانه هایش را که می لرزید بخوبی می دیدم ،
تیر اندازی را قطع کردم ببینم چه دعایی می خواند :
« اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک ، اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک ... »
به حال خوشش افسوس خوردم ،رفتم ودوباره به دشمن پرداختم
باز نگاهی به توکلی کردم جلوی لباسش خونی بود !
به آرامی جوی خون از زیر لباسش روی زمین جاری
و او در حال خواندن تشهد و سلام بود دلم نیامد دو رکعت نماز عشق او را بشکنم .
مترصد شدم سلام بدهد به کمکش بروم .در حالی که می گفت :
«السلام ... علیک... م ورحمه ... الله ...برکا... ته » به حالت سجده بر زمین افتاد .
جسد آغشته به خون این شهید عاشق را کناری خواباندم
در حالتی از این دعای سریع الاجابه متحیر بودم .