میگویند:پشت لباس خاکی اش نوشته بود میروم تا انتقام سیلی مادر رابگیرم رفت وبا صورتی کبود به شهادت رسید.
می گت:می خواهم چون مولایم حسین بی سر و ارد بهشت شوم شهید که شد سر نداشت.
تعریف میکردند:چشمانش دنبال لب تشنه ای بود که آب برساند .سقایی می کرد.جنازه اش را که آوردند دست نداشت.
آری اگر عاشق از معشوق رنگ نگیرد در عشق خود صادق نیست.
میگویند...
دعا کنید که خداوند شهادت نصیب مـا کند .در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند :
?)دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزندو از گذشته خود پشیمان می شوند .
?)دسته ای راه بی تفاوتی برمی گزینند و در زندگی مادی خود غرق می شوند .
?)دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند .که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهیم که با وصال شهادت ازعواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید .
چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد .وجزء دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود .
پنجره زیباست اگربگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگربگذارند
من از اظهارات دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگربگذارند
وصیت نامه سردار خیبر حمید باکریاینجا کلیک کنید